جدول جو
جدول جو

معنی ترنم سرای - جستجوی لغت در جدول جو

ترنم سرای
(اَ صَ)
سرودگوی. مغنی. سراینده:
ترنم سرای تهی مایگان
پیام آور دیگ همسایگان.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ حَ)
ترانه ساز (از ناظم الاطباء) :
شراب خوار و ترانه سرای و نادره گوی
شگرف و چابک و خرم خرام خدمتگار.
مختاری غزنوی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا
(تِرِ)
دهی است از دهستان کلیجان رستاق که در بخش مرکزی شهرستان ساری و 10 هزارگزی جنوب خاوری ساری و یکهزار گزی باختر راه عمومی ساری به دو دانگه قرار دارد کوهستانی و معتدل و مرطوب است و 100 تن سکنه دارد. آب آن از رود تجن و چشمه و محصول آنجا برنج و غله و پنبه و میوه و عسل است و شغل مردم زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَنْ نُ گَ)
آوازخوانی و سرودگویی و نغمه پردازی. (ناظم الاطباء). سرود کردن. (آنندراج). ترنم کردن:
چکاوک ز حسن ترنم گری
ز منقار خود میستاند پری.
طغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ سَ)
درم سرا. سرای درم. دارالضرب. ضرابخانه. دارالسکه. (دهار). میخکده:
نمود صبح درست ستاره خالی ماند
درم سرای فلک همچو کلبۀ قلاب.
خواجه عمید لوبکی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا